۱۳۸۹ آبان ۲, یکشنبه

اعتیاد به سکس


واژهي اعتياد به سكس، براي نخستين بار در دههي 1980 ميلادي مطرح شد. اين واژه براي توصيف افرادي به كار گرفته ميشد كه به گونهاي وسواسي در پي تجارب جنسي بوده و چنانچه نميتوانستند نيازهاي جنسيشان را ارضا كنند، رفتارشان مختل ميگشت. در واقع، اين مفهوم از الگوي وابستگي (اعتياد) به داروها (مواد) يا رفتارهايي چون قمار برگرفته شده است. وابستگي (اعتياد) به سكس در اين جا به معني وابستگي روان شناختي، وابستگي جسمي و وجود نشانهها و علايم سندرم ترك (محروميت) در صورت عدم دسترسي به دارو (ماده) يا ناكامي رفتار (مانند قمار) است. 

افراد بسياري ديده ميشوند كه همهي كوششها و رفتارهايشان در زندگي معطوف به جستوجوي رابطهي جنسي است؛ زمان زيادي را صرف چنين رفتاري مينمايند و اغلب تلاش ميكنند كه اين رفتار را متوقف كنند ولي در عمل، توانايي اين كار را ندارند. شايد بسياري براي نخستين بار با چنين واژهاي رو به رو شده باشند اما اين پديده، براي شمار فراواني از درمانگران كاملاً شناخته شده است. اين افراد، كوشش فزاينده و مكرري انجام ميدهند كه رابطهي جنسي داشته باشند و چنانچه در اين تلاشها پيروز و كامياب نشوند، دچار ناراحتي و رنج و عذاب ميشوند. ميتوان گفت كه وابستگي (اعتياد) به سكس، يك مفهوم اكتشافي مفيدي است كه درمانگر را براي علت زمينهاي اين رفتار، هشيار ميسازد. معتادين جنسي نميتوانند تكانههاي جنسي خود را كنترل كنند. اين تكانهها طيف كاملي از رفتار يا تخيلات جنسي را در بر ميگيرد. سرانجام، نياز به آميزش و به طور كلي هر گونه فعاليت جنسي، افزايش مييابد و ميل مداوم به رابطهي جنسي، تنها انگيزهي رفتار فرد ميشود.
در سابقه
ي شخص، معمولاً الگوي درازمدتي از اين رفتار وجود دارد كه شخص بارها تلاش داشته تا آن را متوقف كند، ولي موفق نشده است. هر چند ممكن است پس از چنين اعمالي، فرد دچار پشيماني و احساس گناه و عذاب وجدان شود، ولي چنين احساساتي براي پيشگيري از بروز دوبارهي اين رفتار، كافي نيستند. ممكن است بيمار بيان نمايد كه در دورههاي پر استرس يا هنگام تنش، اضطراب و خشم، نياز بيشتر و شديدتري در خود براي برون ريزي احساس مينمايد.
به طور كلي، بيشتر اعمال شخص در اين زمينه، با ارگاسم پايان مي
يابد؛ هر چند اين يك قانون و اصل كلي نيست و رفتار جستوجوي رابطهي جنسي به ميزان زيادي با تهييج و تحريك همراه است كه نياز و الزامي به رسيدن به ارگاسم ندارد.
در نهايت، فعاليت جنسي با زندگي زناشويي، اجتماعي يا حرفه
اي شخص تداخل ميكند و سبب از دست رفتن كاركرد شخص در اين زمينهها ميشود.
علايم و نشانه
هاي وابستگي (اعتياد) به سكس را ميتوان اين چنين فهرست نمود:
1) رفتار خارج از كنترل
2) پيامدهاي قانوني، پزشكي و بين فردي نامطلوب و زيان آور
3) پي
گيري هميشگي رفتار جنسي پر خطر يا رفتارهاي خود تخريبي
4) كوشش
هاي مكرر براي متوقف نمودن رفتارهاي جنسي
5) وسواس فكري و تخيلات جنسي – آميزشي
6) نياز براي حجم فزاينده
اي از فعاليتهاي جنسي
7) تغييرات خلقي شديد در ارتباط با فعاليت جنسي (افسردگي، خوشي، …)
8) صرف زماني غير عادي براي دست
يابي به رابطهي جنسي، شهوت انگيز بودن يا رهايي از تجربهي جنسي
9) تداخل رفتار جنسي با فعاليت اجتماعي، شغلي يا تفريحي
به طور كلي، انحرافات و هنجار گسيختگي
هاي جنسي، در افراد دچار وابستگي (اعتياد) به سكس بيشتر ديده ميشود. ويژگيهاي اصلي اين انحرافات عبارتند از: رفتار يا ميل شديد و عود كنندهي جنسي مانند نمايشگري، يادگار خواهي، مالش، آزارگري، آزارخواهي، مبدل پوشي، تماشاگري جنسي، بچه‎‎خواهي. اين انحرافات، همراه با ناراحتي قابل ملاحظهي باليني هستند و تقريباً هميشه در روابط بين فردي اختلال ايجاد ميكنند و اغلب به مشكلات قانوني منجر ميشوند. ولي اعتياد به سكس ممكن است افزون بر انحرافات جنسي، شامل رفتارهايي نظير آميزش جنسي و خودارضايي باشد كه البته طبيعي و بهنجار تلقي ميشوند، به جز مواردي كه كنترل نشده يا بيبندوبار باشد.
در بسياري از موارد، اعتياد به سكس، مسير نهايي و مشترك انواعي از اختلالات ديگر است. افزون بر انحرافات جنسي كه اغلب وجود دارند، ممكن است اختلال رواني عمده
اي چون اسكيزوفرني نيز وجود داشته باشد. اختلال شخصيت جامعه ستيز
و اختلال شخصيت مرزي نيز شايع هستند.
گه
گاه، اعتياد به سكس با اختلال رواني ديگري همراه ميشود. براي نمونه، وابستگي (اعتياد) به سكس ميتواند با وابستگي (اعتياد) و سوء مصرف مواد مخدر و محرك، اختلالات خلقي (چون افسردگي، سرخوشي و …) و اختلالات اضطرابي (چون هراسها، وسواسها و …) توأم گردد.
«دون ژوآنيسم» و «نيمفومانيا» دو واژه
اي هستند كه پيرامون وابستگي (اعتياد) به سكس بايد مورد اشاره قرار گيرند. دون ژوآنيسم را گاه برابر اعتياد به سكس مردان قرار دادهاند. گفته ميشود دون ژوآنها از فعاليتهاي جنسي خود براي پوشاندن احساسات عميق حقارت استفاده ميكنند. برخي از آنها، تكانههاي ناخودآگاه همجنس گرايي داشته و با روابط جنسي وسواسي با زنان، اين تكانهها را انكار ميكنند. اين مردان، ميخواهند خود را از لحاظ جنسي، پر كار نشان دهند و اغلب پس از رابطهي جنسي، ديگر تمايل و علاقهاي به آن زن ندارند.
نيمفومانيا، معادل اعتياد به سكس زنان و به مفهوم ميل مفرط يا بيمارگونه زن براي آميزش جنسي است. به طور معمول، زنان دچار اين حالت، يك يا چند اختلال كاركرد جنسي (اغلب شامل اختلال ارگاسمي زنانه) داشته
اند. زن مبتلا، اغلب ترس شديدي در مورد از دست دادن عشق داشته و ميكوشد با انجام اين اعمال، نيازهاي وابستگي (و نه تكانههاي جنسي) خود را ارضا كند.
همه
گير شدن بيماري وابستگي (اعتياد) به سكس در يك جامعه، شرم و آزرم اجتماعي را خدشهدار نمود، و به از دست رفتن چارچوبهاي اخلاقي – معنوي، رشد انحرافات و آسيبهاي اجتماعي و ويران گشتن جايگاه الهي – انساني سكس ميانجامد. اپيدمي وابستگي (اعتياد) به سكس، نه تنها بحرانهاي فرهنگي – رواني – اجتماعي، بلكه بحرانهاي اقتصادي را نيز پديد آورده و ساعات و دقايق فراواني از «زمان كار و انرژي ملي» را هدر ميدهد.
درمان وابستگي (اعتياد) به سكس، مانند الگوي درمان وابستگي (اعتياد) به مواد مخدر بر پايه
ي درمانهاي روان شناختي و روان پزشكي چون روان درمانيهاي متنوع و دارو درمانيهاي مختلف انجام ميشود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر